پيشگفتار
نوشتهها و ، يااگركه دست دهد، تأليفهايى كه در زير نام « شعر و شاعران آلمان» آورده مىشوند، كوششى است كه شايد ازراه آن، دريچهاى بهروى يكى از گوشههاى زندهگى جامعهى آلمان گشوده شود؛ «گوشهای» از زندهگى اجتماعى که سَرَککشیدن و نگريستن بهآن، اگرچه نه همیشه ولى، باری بههرحال، ازراهِ پرداختن به شعر و شاعران يك سرزمين، ممكن مىشود. اين سخن، با وجود اين كه نقش شعر و شاعران در جامعه بسيار كمرنگ شده است، همچنان اهميت خودرا از دست نداده است. گيرم كه پرداختن به همين كمرنگ شدهگى ِ نقش شعر و شاعران، باز خود راهى است بهسوى شناختِ جامعه.
شعر نه فقط يك پديدهى ادبى/هنرى است كه ازراه شناخت آن مىشود به جهان ذوقى و زيبايى ِيك فرد يا جامعه راه يافت، بلكه پديدهاى اجتماعى است. پيرامون شعر را انسان گرفته است و جامعه و هستى ِ بيكران؛ و ازاينرو گفتوگو در پيرامون آن، گفتوگو در بارهى جامعه و انسانها و هستی نيز هست.
بحثها پيرامون شعر و پيرامون شاعران، خود به بحثى جدا و مستقل از خودِ شعر بَدَل شدهاست؛ چهبسا انسانهايى كه از خواندن شعر هيچ لذّتى نمىبرند ولى حواندنِ بحثها و نوشتهها دربارهى شعر و يا زندهگى شاعران براى آنها سودمند و لذّتبخش است.
هدف من، هرگز فقط آشنايى ساده با شعروشاعران اين سرزمين نيست. هدف در همان حال، نشان دادن اين نكته است كه :
-
شعر و شاعر بهچه شكل و بهچه معنايى در جامعهى آلمان آشكار شده و كار میکُند.-
جامعه و انسان آلمانى چه رابطهاى با شعر و شاعران دارد.-
شاعران آلمان و شعر این شاعران با انسان و جامعهى آلمان چه رابطهاى دارند. و زندهگى شخصى و اجتماعى این شاعران تا چه اندازه پُشتوانهى اين رابطه است. روشن است كه دركنار اينها، هرگونه آگاهىاى، كه براى آشنايى با شعر اين سرزمين سودمند باشد، تاآنجا كه شدنى باشد، ترجمه و يا نوشته خواهدشد.
یک اشارهی کوتاه در بارهی نوشتههای شاعران در بارهی شعر :
مقالهها و کتابهایی که در آلمان از سوی خودِ شاعران در بارهی شعر نوشته شده و میشود بهطرز شگفتآوری از اندازه بیرون است. منظورم آن مقالهها و کتابهایی نیست که در بارهی تاریخ شعر آلمان و یا زیر نام نقد شعر نوشته و منتشر میشوند؛ بلکه نوشتهها و کتابهایی هست که تنهاوتنها در بارهی خودِ شعر است: - شعر چیست؟ - شعر چه باید باشد؟ - چرا شعر میگویید؟ - برای کِه و برای چه شعر میگویید؟- چرا شعر نمیگویید؟ - چرا شعر میخوانید؟ - شعر و سیاست، شعر و جامعه، شعر و طبیعت، شعر و جکومت، و . . .
آیا در آلمان، شاعری میتوان یافت که چند شعر گفته باشد و سپس در بارهی یک یا چند پرسش ِ بالا مقاله یا کتابی ننوشته باشد؟! بسیاری از شاعران این آبوخاک، حتّی شعرهای فراوانی در بارهی خودِ شعر سرودهاند. شعر در بارهی شعر. در این کشور، انبوهی ِاینگونه نوشتهها چنان بزرگ است و پیشینهی چنین کاری چنان دیرینه است که میتوان بیترس و تردیدی گفت که دراین سرزمین، گروهی از خوانندهگان پدیدآمدهاند که بیشتر به خواندن نوشتههای دربارهی شعر علاقهمندند تا به خواندن خودِ شعر !.
این، سُنّتی است که البتّه در بیشتر کشورهای اروپا ( و غرب) دارای پیشینه است.
روشن است که برخی ازاین نوشتهها و کوششها در برخی حوزههای در پیوند با شعر، دارای سودمندی است. بااینحال، من نمیتوانم پنهان کنم که آدم ازاینهمه نوشتهها، سرسام میگیرد، و از خود میپرسد که آیا همهی این نوستهها راستی سودی هم دارد؟
ترجمهى نوشتههاى شاعران و نويسندهگان آلمانى در بارهی شعر، هرگز بهمعناى پذيرش و یا نپذيرش آنها نيست. هدف، تنها و تنها آشناشدن با نحوهى نگاهِ انسانِ شاعرِ آلمانى، نحوهى بحث او، و نحوهى گزينش موضوع اين بحثها است.
روشن است كه نقاّدانه و سختگيرانه بودن نگاه و روش ما نسبت به اين نوشتهها در هنگام خواندن آنها، كمترين ويژهگى ِ يك نگاه و روش ِ جدّى است.
چند اشاره در پیرامون ترجمه:
1- برخی جاها برخی کلمات نیاز به کلمهای یا جمله ای کُمَکی دارند تا بهتر ترجمه شوند؛ این کلمات و جمله های کُمَکی در میان دو کمان[...] جا داده شده اند . رویهمرفته، دراین ترجمهها هرچیزی که میان دو کمان آمده، از مترجم است. هرچه که در میان { } و « » و (...) آمده، از نویسندهآن نوشته است.
2- آگاهیها در بارهی شاعران و نویسندهگان را، من از فرهنگنامههایی مانند: « Duden » و « شاعران آلمان»، کتابهای پراکنده، و نیز برخی صفحههای « اینترنت» گرفتهام و میگیرم. و البته پاسخدهِ کمبودها و یا نادرستیهای احتمالی این آگاهیها، خودمن هستم.